فصل ۱:
نتیجهگیری یک الگوی تفکر معمول است که همۀ ما را آزار میدهد. ایجاد یک رابطه محکم بین کیفیت تصمیمگیری و نتایج بهصورت بالقوه با عواقب گسترده بر تصمیمات روزمرۀ ما تاثیر میگذارد. وقتی پس از نتایج به عقب نگاه میکنیم تا دلیل برخی اتفاقات را متوجه شویم، مستعد گیر افتادن در دامهای شناختی هستیم؛ مانند فرض علیت در مواردی که فقط یک معلول وجود دارد.
هدف ما این است که ذهنهای واکنشی خود را وادار کنیم تا بهترین تصمیمات ذهن مشورتیمان را عملی کند. ما از گفتن «نمیدانم» یا «مطمئن نیستم» فراری هستیم چراکه آنها را بی فایده و مبهم میدانیم اما نکته مهم اینجاست که «من مطمئن نیستم» یک گام حیاتی برای تصمیمگیری بهتر است.
فصل ۲:
تصمیمات ما همیشه مانند شرطبندی است.
وقتی یک جایگزین انتخاب میکنیم، به طور خودکار تمام گزینههای ممکن را رد کردهایم. همۀ انتخابهای رد شده، مسیرهایی برای آینده احتمالی است که در آن همه چیز بدتر یا بهتر از انتخاب کنونی ماست. بنابراین در هر انتخاب رد شدۀ ما هزینهۀ فرصت بالقوهای وجود دارد. در بیشتر تصمیمات ما با خودمان شرطبندی میکنیم نه دیگران! در واقع ما با تمام نسخههای آیندۀ خود که ردشان کردهایم، شرطبندی میکنیم. با گفتن «من ۸۰٪ مطمئنم» به دیگران این فرصت را میدهیم تا بدون نگرانی از مخالفت ما، آنچه میدانند را بگویند و در نتیجه از مشورت و راهنمایی آنها بهرهمند شویم.
فصل سوم:
چه موانعی بر سر راه ما وجود دارد که باعث دشوار شدن یادگیری از تجربه میشود؟تفاوت زیادی بین کسب تجربه و تخصص وجود دارد. این تفاوت در توانایی تشخیص این است که نتایج تصمیمات چه چیزی به ما میآموزد؟ هر تصمیمگیری شرطبندی روی انتخابیاست که احتمال میدهیم بهترین آینده را برای ما میسازد. اینکه متوجه شویم چه چیزی- اگر چیزی وجود داشته باشد- باید از نتیجه تصمیمگیری یاد بگیریم شرطبندی دیگری است. برای رسیدن به اهداف بلندمدت، ما باید خود در مرتبسازی اینکه چه زمانی آیندۀ آشکار چیزی برای آموزش به ما دارد و چه زمانی از حلقهی تکرار واکنش خارج شویم، ارتقا کنیم.
فصل ۴:
تشکیل یا پیوستن به گروهی که در آن تمرکز بر تفکر در شرطبندی است به معنی اصلاح طرزفکر معمول است. یعنی ما با اینکه افراد مخالف ما نظر دهند، به نظرات مخالف اعتبار تخصیص دهیم و مسئولیت کارهایی که حتی گاهی با آن مخالف هستیم را بر عهده بگیریم، موافقت میکنیم.افراد این گروه باید از تنوع دیدگاهها برای به چالش کشیدن تفکرات مغرضانه استقبال کنند.
فصل ۵:
هرگز یک ایده را به این دلیل که فرد یا گروه خاصی که دوستش ندارید آن را ارائه داده است، نادیده نگیرید. در رهبری خود پذیرش داشته باشید. به مواردی که با آن موافق هستید و یا خاص بنظر میرسند گوش داده و سپس به جای «اما» از «و» در بیان خود استفاده کنید.
فصل ۶:
همانطور که میتوانیم افرادی را برای مشورت در تصمیمگیری خود انتخاب کنیم، میتوانیم نسخههای دیگری از خودمان را نیز بهعنوان مشاوران تصمیمگیر خود را بروز دهیم.