از خود بپرسید، “تعداد کمیاز مردم در مورد کدام حقیقت مهم با شما موافق هستند؟” پاسخ خوب باید به این شکل باشد “اکثر مردم به x باور دارند، اما حقیقت عکس x است.” اکثر پاسخها مبتنی بر روشهای مختلف مشاهده زمان حال است. پاسخهای خوب به آن اندازه که بتوانیم به آینده نگاه کنیم، تعریف می شوند. پاسخ تیل به این سوال، این است که اکثر مردم فکر میکنند آینده جهان با جهانی سازی تعریف میشود، اما حقیقت این است که فناوری اهمیت بیشتری دارد. در دنیای کمبود منابع، جهانی سازی بدون فناوریهای جدید پایدار نخواهد بود. امروزه چالش ما این است که فن آوریهای جدیدی را تصور کنیم و ایجاد کنیم که بتوانند قرن ۲۱ را به قرنی صلح آمیز تر و موفق تر از قرن ۲۰ تبدیل کنند. یک استارتاپ، بزرگترین گروهی از افرادی است که میتوانید آنها را در مورد برنامه ای برای ساختن آینده ای متفاوت متقاعد کنید.
یکی از نمونه هایی که در کتاب صفر به یک بررسی می شود، وب سایت دات کام است که در ابتدا علاقه بسیار شدید اما کوتاه مدتی نسبت به آن وجود داشت، این علاقه فقط ۱۸ ماه از سپتامبر ۱۹۹۸ تا مارس ۲۰۰۰ طول کشید. این شرکت، یک طلا در سیلیکون ولی بود. هنگامیکه فروپاشید، همه یاد گرفتند که آینده را کاملاً نامشخص تلقی کنند و هر کسی که برنامه ای بلند مدت دارد که با جای سه ماهه باید به طور سالیانه بررسی شود را اخراج کنند. با این اتفاق کارآفرینانی که در سیلیکون ولی گیر افتاده بودند چهار درس بزرگ (اشتباه) آموختند که امروزه هم راهنمای تفکر تجاری آنها هستند:
1- پیشرفتهای افزایشی داشته باشید
2- کوچک و انعطاف پذیر باقی بمانید
3- رقابت را بهبود دهید
4- بر محصول تمرکز کنید، نه فروش
این درسها در دنیای استارتاپ به اصول اصلی تبدیل شده اند، و با این حال اصول مخالف آنها احتمالاً صحیح ترند:
1- بهتر است با جسارت ریسک کنید تا با بی اهمیتی
2- یک برنامه بد بهتر از برنامه نداشتن است
3- بازارهای رقابتی سود را از بین میبرد
4- فروش به اندازه محصول مهم است
ما هنوز به فناوری جدید نیاز داریم. برای ساخت نسل بعدی شرکتها، باید اصول ایجاد شده پس از سقوط را کنار بگذاریم. از خود بپرسید: چه مقدار از آنچه در مورد تجارت میدانید با واکنشهای اشتباه نسبت به اشتباهات گذشته شکل گرفته اند؟ خلاف روند ترین کار این نیست که با جمعیت مخالفت کنید بلکه این است که برای خودتان فکر کنید.
نسخه تجاری سوال پرسیدن بر خلاف روند این است: “کدام شرکت ارزشمند را هیچ کس نساخته؟” این سوال دشوار است، زیرا یک شرکت میتواند ارزش زیادی ایجاد کند بدون اینکه خودش خیلی ارزشمند باشد. شرکتهای هواپیمایی با یکدیگر رقابت میکنند و هیچ درآمدی ندارند. گوگل به تنهایی ایستاده و ارزش آن سه برابر بیشتر از هر شرکت هواپیمایی در ایالات متحده است. درس این موضوع برای کارآفرینان روشن است: اگر میخواهید ارزش پایدار ایجاد کنید و آن را به دست آورید، یک کسب و کار که نمیتوان در آن تمایز ایجاد کرد را راه اندازی نکنید. کسب وکارهای انحصاری میتوانند به غیر از کسب درآمد به چیزهای دیگری فکر کنند، در صورتی که غیر انحصاریها نمیتوانند.
این موضوع در مورد ایجاد انحصار غیرقانونی یا دولتی نیست. در اینجا “انحصار” به معنای کسب و کاری است که در انجام کاری آنقدر خوب است که هیچ شرکت دیگری نمیتواند جایگزینی نزدیک به آن را ارائه دهد. چه مقدار از کسب و کارهای جهان انحصاری هستند؟ چه مقدار رقابتی است؟ گفتن این مسئله دشوار است، زیرا هم انحصارگران و هم رقبا برای منحرف کردن حقیقت انگیزه دارند.انحصارگران برای پنهان کردن وضعیت انحصاری خود و غیر انحصارگرایان هم برای اغراق کردن در مورد منحصر به فرد بودن خود این کار را میکنند.در کتاب صفر به یک بیان شده “همه شرکتهای خوشحال متفاوت هستند: هر یک با حل یک مشکل منحصر به فرد، انحصار خود را کسب میکنند. همه شرکتهای شکست خورده هم یکسان هستند: آنها از رقابت فرار نکردند.”
هر کدام از معروف ترین و آشنا ترین ایدههای امروز، روزی یک راز ناشناخته و غیرمنتظره بوده اند.هر پاسخ صحیح به سوال : “کدام شرکت ارزشمند را هیچ کس نساخته؟”لزوماً یک راز است.
اگر فکرکنید چیزی غیرممکن است، هرگز برای دستیابی به آن حتی تلاش هم نمیکنید.به این فکر کنید که اگر بینشهایی که در گذشته بسیار ابتدایی به نظر میرسیدند، امروز توانسته اند از کسب و کارهای مهم و ارزشمندی پشتیبانی کنند، پس هنوز هم شرکتهای بزرگ زیادی برای شروع کار باقی مانده اند. اعتقاد به وجود چنین اسراری یک حقیقت موثر است.
“بهترین کارآفرینان این را میدانند: هر کسب و کار بزرگ بر اساس رازی ساخته میشود که از بیرون پنهان است. یک شرکت بزرگ، توطئه ای برای تغییر جهان است. هنگامیکه راز خود را با کسی به اشتراک میگذارید، گیرنده به یک همکار توطئه گر تبدیل میشود.”